تدریس موسیقی در ایران شکستخورده است
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۳۴۰۶۲
آهنگساز، رهبرارکستر و موسس مدرسه موسیقی «نادرمشایخی» گفت: اصلیترین هدفم این بود که مجالی را برای فعالیت بیشتر جوانان فراهم کنم و از همه مهمتر میخواستم متدهایی درست کنم که متد روز باشد و جوانان نسبت به یادگیری آن بیشتر ترغیب شوند.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نادرمشایخی یکی از هنرمندان شناختهشده درعرصه موسیقی معاصر به شمارمیرود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
***شما از معدود هنرمندانی هستید که همیشه سعی کردهاید، پیوندهایی بین موسیقی و هنرهای دیگر برقرار کنید، بهعنوان مثال، در سالهای اخیر از تعامل سینما و موسیقی یا ادبیات و موسیقی بهره زیادی گرفتهاید، اگرممکن است درباره این مسئله توضیح دهید.
از دوره رنسانس و پیش ازآن هم تعامل و اثربخشی هنرها بر روی یکدیگر وجود داشته است. بهطوری که درآن دوره، موزیسینها فقط موزیسین صرف نبودند بلکه دستی هم در ادبیات و نمایش هم داشتند و درواقع هنرمندانی چند رشتهای بودند. همانطور که ما درایران دانشمندانی داشتهایم که در شاخههای مختلفی از جایگاه بالای علمی و هنری برخوردار بودهاند. نمونه آن فارابی است که درکنار تسلط به علوم، به موسیقی هم اشراف زیادی داشته است. یا خیام که علاوه براینکه ریاضیدان برجستهای بوده، اما درکنارآن، درنجوم و سایر حیطهها هم فعالیت داشته و تقویم جلالی که او به وجود میآورد هنوز برای ما ایرانیان کاربرد دارد. یا همینطور، بوعلی سینا که گرچه گیاهشناس بوده اما به او لقب حکیم هم دادهاند. اصولا کلمه حکیم به این معنی است که یک فرد نسبت به همه چیز اطلاع دارد. اما بهطورکلی در جهان، مسئله چند رشتهای از دوره باروک رفتهرفته کمرنگ شد و هنرمندان و دانشمندان به سمت فعالیت در حوزه تک رشتهای گرایش پیدا کردند. تاجایی که وقتی به عصر خرد میرسیم، این گرایش به اوج خود رسیده و هرکسی حرف خودش را میزند و فقط در یک شاخه متمرکز است. نمونهاش بتهوون است که فقط روی موسیقی کار میکرده است. اما از دورهای به بعد، مسئله چندرشتهای دوباره درجهان اهمیت مییابد و هنرمندان،دانشمندان و حتی نویسندگان به این نکته توجه میکنند که میتوانند درکنار فعالیت تخصصی خود از سایر هنرها هم برای بهبود روند کارشان بهره بگیرند.
***یکی از تازهترین برنامههایی که قراراست به زودی در مدرسه موسیقی شما شاهد آن باشیم درسگفتاری بامحوریت «تاثیر بکت بر موسیقی روزگار خود» است، چطور شد که آثار بکت را دستمایه برگزاری چنین مبحثی قرار دادهاید؟
چون بکت نویسندهای است که برای اولین بار چیزهایی را فرموله کرد که در موسیقی قابل استفاده بود. یکی ازاینها مسئله تکرار است که بکت به آن توجه زیادی دارد و جالب اینکه در موسیقی هم تکرار برای ما اهمیت زیادی دارد و موسیقیدانان از چندین حالت مختلف تکراراستفاده میکنند. این تکرار در ادبیات، به ویژه آثار بکت هم زیاد به چشم میخورد. از طرفی؛ بکت به جریان اتفاقی بودن کلمات تاکید دارد و خودش هم در جایگاه یک نویسنده کلمات را اتفاقی استفاده میکند. همین مسئله موجب میشود تا کلمات دراغلب آثار او بهتدریج بار معنایی خود را از دست بدهند و به صدا تبدیل شوند. حالا بگذریم ازاینکه بکت از جمله نویسندگانی است که همیشه نگاهی به موسیقی داشته و موسیقی برایش اهمیت زیادی دارد. من دراین درسگفتار که طی روزهای آتی برگزار خواهد شد میخواهم به این نکته بپردازم که بکت ازاین منظر چقدربرروی آهنگسازان همدوره خود و بعداز خودش تاثیرگذاشته است.
***باتوجه به اینکه سبک غالب آثار بکت ابزورد است چقدر سعی کردهاید به این مولفه در موسیقی توجه کنید؟
بیشتر میخواستم به دیگر اشتراکاتی که بکت بین ادبیات و موسیقی میبیند توجه داشته باشم. کلمات همیشه بار معنایی دارند، یعنی اصطلاحا سمانتیک هستند و اگر این جنبه را از کلمات بگیریم حالت فونتیک پیدا میکنند و من بیشتر ازاین جنبه به آثار بکت نگاه کردهام. درواقع چیزی که در موسیقی از آثار بکت برای ما قابل استفاده است هم همین است. جالب است بدانید که موزسینهای بزرگ جهان به این مسئله معتقدند که موسیقی معنایی ندارد! دراین زمینه نقلقول معروفی وجود دارد. از استراوینسکی پرسیدند میخواستی با ساخت فلان سمفونیات چه بگویی؟ و او جواب میدهد: هیچ! فقط میخواستم نتهایی مثل دو، ر، سل و…را نشان دهم. واقعا هم همینطوراست، موسیقی متشکل از مجموعه صداهاست و این شنونده است که با شنیدن یک قطعه، مفهومی را از یک اثر موسیقایی دریافت میکند.
***شما درسالهای اخیر و مشخصا در «مدرسه موسیقی»، درکنار موضوعات دیگر، به واکاوی موسیقی سینمای جهان هم پرداختهاید، مثل بررسی موسیقی فیلمهای هالیوود یا جایگاه موسیقی در سینمای کارگردانان مطرحی چون تروفو، شابرول و…این مسئله نشات گرفته از علاقهمندی شخصی شما نسبت به سینماست؟
وقتی شانزده سالم بود هم به سینما علاقه داشتم و هم میخواستم موسیقی کار کنم؛ اما پدرم مخالفت کرد و گفت باید ازبین اینها یکی را انتخاب کنی، چون فعالیت همزمان درهردو عرصه نشدنی است و من هم موسیقی را برداشتم. البته پیش از آنکه مسیرم را به شکل جدی انتخاب کنم، با دوستانم فیلمهای سوپر هشت میساختیم و تمام کارهایش از جمله نگارش فیلمنامه، تدوین و صداگذاری را هم خودمان انجام میدادیم. درزمان نوجوانی من، انجمنی به نام انجمن سینمای آزاد بود که با قراردادن بودجه دراختیار جوانان ونوجوانان، این امکان را به آنها میداد تا فیلم بسازند و من هم جزو جوانانی بودم که دراین انجمن فعالیت میکردم. اما بعداز آنکه پدرم تاکید کرد فقط یکی ازاین دو را میتوانم انتخاب کنم سینما را رها کردم و به سراغ موسیقی رفتم.
***بااین اوصاف؛ میتوان گفت چهبسا اگر سختگیری زندهیاد جمشید مشایخی نبود شما درهر دو حیطه فعالیت خود را ادامه میدادید؟
فکرکنم اگر به خودم بود هم، درنهایت یکی ازاین دو را انتخاب میکردم. چون به این نتیجه رسیده بودم که واقعا نمیشود موسیقی و سینما را توامان ادامه داد. شاید بعضیها میتوانستند این دوعرصه را باهم پیش ببرند ولی من ترجیح دادم فقط در موسیقی متمرکز باشم. چون مسئولیت در سینما زیاد و کارگردان بودن سخت است. تصورکنید شما برای ساخت فیلم، یک ایده دارید ولی با۲۰۰ نفر کار میکنید که هرکدام از آنها هم ایدههای جداگانه دارند و میخواهند آن را با شما در میان بگذارند. منظورم این است که سینما به نسبت موسیقی، هنر جمعیتری است.
***گرچه در سالهای اخیر به سینما هم وارد شدید و در برخی پروژهها حضور یافتید…
بله! البته حضورم در سینما بیشتر دوستانه بوده است. یعنی بعضی از دوستان خواهش کردند دراین پروژهها شرکت کنم و من هم پذیرفتم. البته از قبل به آنها میگفتم که من بازی نمیکنم و خودم هستم، آنها هم قبول میکردند. ولی اینکه بخواهم مشخصا دراین شاخه فعالیت جدی داشته باشم، نه چنین تصمیمی ندارم. سینما برای من بیشتر جنبه سرگرمی دارد، اصل کار من موسیقی است و همانطور که میدانید ۵۰ سال از عمرم را هم صرف فعالیت دراین حیطه کردهام.
***دراین سالها بالاخره توانستهاید مدرسه موسیقی خودتان را راهاندازی کنید، بااینحال از بدو تاسیس مهمترین هدفتان دراین زمینه چه بود و حالا چقدر به آنچه میخواستهاید نزدیک شدهاید؟
اصلیترین هدفم این بود که مجالی را برای فعالیت بیشتر جوانان فراهم کنم و از همه مهمتر میخواستم متدهایی درست کنم که متد روز باشد و جوانان نسبت به یادگیری آن بیشتر ترغیب شوند. نه متدهایی که الان تدریس میشود و عملا نتیجهبخش هم نیست. به نظر من تدریس موسیقی درحالحاضر در ایران شکستخورده است، چون واقعا ثمری درپی نداشته است. کما اینکه دراین سالها بعضی از جوانان که در رشته موسیقی تحصیل کردهاند،بعداز فارغالتحصیلی جذب کار در اسنپ شدهاند! دلیل این مسئله آموزش اشتباه و متدهای اشتباه است. من درکنار همکارانم که بسیار فعال و خلاق هستند و دراین سالها مرا در تاسیس مدرسه موسیقی یاری دادهاند، قصد داشتهام متدهایی را ایجاد کنم که در پیشبرد فعالیت موسیقایی جوانان تاثیربگذارد. البته میدانم دراین زمینه مسیر طولانی در پیش است که امیدوارم بتوانم این هدف را محقق کنم.
منبع: صباخبر
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: مدرسه موسیقی سال های اخیر آثار بکت رشته ای سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۳۴۰۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
هنرمندی که حاضر است برای دفاع از ایران و مردم جانش را فدا کند
موزه سینما در ادامه انتشار سلسله برنامههای تاریخ شفاهی خود به مناسبت زادروز ستار اورکی (آهنگساز فیلمهای سینمایی) بخشهایی از گفتگوی این هنرمند را منتشر کرده است.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی موزه سینما، ستار اورکی آهنگساز سینمای ایران گفت: من در پانزدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۸ در شهر اهواز متولد شدم و اصالتا بختیاری هستم. فعالیت در حوزه موسیقی را از تیرماه سال ۱۳۵۷ آغاز کردم و در خانواده ما هیچکس اهل موسیقی نبود اما در دوران کودکی، سازی به نام «ملودیکا» به دستم رسید و همین موضوع باعث شد به موسیقی بسیار علاقهمند شوم و آن را دنبال کنم.
او با بیان اینکه فکر نمیکرده روزی آهنگساز شود و این حرفه به شغل اصلی اش تبدیل شود، افزود: در دوران هشت سال جنگ تحمیلی، پدرم اصرار داشت که در خوزستان بمانیم. او عقیده داشت جوانانی از سراسر کشور برای دفاع به این منطقه آمده بودند و درست نبود که ما خاک خود را رها کنیم. به همین دلیل ما از اولین روز تا آخرین روز جنگ در اهواز حضور داشتیم. زمانی که جنگ آغاز شد من ۱۱ ساله بودم و در پایان جنگ ۱۹ سال داشتم. در آن زمان نمیتوانستم نسبت به جنگ بیتفاوت باشم و به همین دلیل گروهی را تشکیل داده بودیم که دائما در پشت خط نبرد حاضر شده و مجروحان جنگی را یاری میکردیم.
آهنگساز فیلم «خائن کشی» ادامه داد: در آن مقطع مادرم به دلیل سن کم من، مخالف حضورم در میدان جنگ بود، اما من نمیتوانستم نسبت به خاک و مردم کشورم بیتفاوت باشم. در اهواز فیلم «فرار به سوی پیروزی» که اثر زیبایی بود و موسیقی شاهکاری داشت به اکران درآمد. هنوز هم لحظه به لحظه موسیقی آن را در ذهن دارم. من بیش از ۴۰ دفعه برای تماشای این اثر به سینما رفتم تا بتوانم موسیقی آن را گوش کنم. آن زمان امکانات بسیار محدود بود و برای تهیه برگه نت مجبور بودم مسافت اهواز تا تهران را طی کنم.
تجربه همکاری اورکی با مسعود کیمیایی
وی با بیان اینکه همواره ترکیب تصویر و موسیقی برای او بسیار مهم بوده است، افزود: زمانی که فیلمهای مسعود کیمیایی را میدیدم، صدای تلویزیون را میبستم و با توجه به حال و هوای آثار او، خودم برای آن موسیقی میساختم. از همان ابتدا علاقه داشتم تا در زمینه موسیقی فیلم فعالیت کنم. بعدها که به تهران مهاجرت کردم، نوع نگاه و تفکر من نسبت به موسیقی تغییر کرد چراکه مجبور بودم خود را با تصاویری که به دستم میرسید تنظیم کنم و هر آنچه تصویر از من میخواست را ارائه دهم. زمانی که به تهران آمدم دوست داشتم مسعود کیمیایی اولین کارگردانی باشد که با او همکاری کنم. از نظر من او تنها کارگردانی است که همچنان برای موسیقی فیلم اهمیت بسیار زیادی قائل است و موسیقی بخشی از دکوپاژ فیلمهای کیمیایی را تشکیل میدهد. او زمانی که فیلمنامهای را مینویسد، در آن بر نقش موسیقی در سکانسبندیها تاکید میکند. شناخت کیمیایی از موسیقی بسیار استادانه است و در گفتوگوهایی که انجام میدهیم، او را در قامت یک آهنگساز بزرگ میبینم.
اورکی خاطرنشان کرد: یادم میآید من و زندهیاد بابک بیات همراه یکدیگر در شمال کشور بودیم که از دفتر آقای کیمیایی با او تماسی گرفته شد. بیات به من گفت که قرار است موسیقی فیلم «سربازهای جمعه» را به صورت مشترک همراه هم بسازیم. از این اتفاق بسیار خوشحال بودم اما متاسفانه به سرانجام نرسید. تا اینکه سالها بعد جواد طوسی منتقد مطرح سینما با من تماس گرفت و گفت آقای کیمیایی میخواهند شما را ببینند. جواد طوسی مستندی به نام «قهرمان آخر» را درباره کیمیایی ساخته بود که موسیقی آن فیلم را من کار کرده بودم و زمانی که کیمیایی آن قطعات را شنید، برای فیلم خود از من دعوت کرد. این همکاری خوشبختانه تا آخرین اثر ایشان در حال حاضر یعنی «خائن کشی» ادامه پیدا کرده است و در طول این مدت بسیار از او آموختهام. من معتقدم برای یک آهنگساز حرفهای، مسعود کیمیایی بهترین گزینه برای همکاری خواهد بود.
سکوت در فیلم موسیقی است
اورکی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: از نگاه من موسیقی تنها چیزی نیست که با ساز نواخته میشود و جنبه آوازی دارد. من معتقدم حتی سکوتها در فیلم، موسیقی به شمار میرود. همچنین فعالیتهای صدابردار در سر صحنه و پس از او صداگذار و همینطور دیالوگهای بازیگران، بخشی از موسیقی یک فیلم را تشکیل میدهد. اگر یک تصویر فاقد موسیقی باشد، قدرت اثر گذاری کمتری خواهد داشت.
وی همچنین ادامه داد: انسان بدون موسیقی زنده نخواهند ماند، چراکه موسیقی در حکم غذای روح انسان است. برای دفاع از خاک و مردم کشورم حاضرم جان خود را فدا کنم. امیدوارم بتوانم برای جامعه فردی خدمتگزار باشم زیرا هر چه دارم از مردم است.
انتهای پیام